پاسارگاد
وبلاگ پاسارگاد.پاســارگاد.pasargad.پاسارگاد75
اوسا علم....درد ورم اين كه نبود سر علم
15:38     چهار شنبه 29 خرداد 1392

يه خياطي بود كه هر وقت پارچه اي براي دوختن لباس براش مياوردن يه تيكه از ازش به عنوان سر قيچي برميداشت
تااينكه زد و يه شب خواب ديد كه قيامت شده و اون تو صحراي محشره و تكه هايي كه از پارچه ها كه به عنوان سر قيچي برداشته بود سر يه علم آتيش آويزونه و دارن اونو به جهنم ميرن
هراسون از خواب پريد و كله سحر رفت در مغازه و به شاگردش گفت :از اين به بعد اگر خواستم سر قيچي بردارم بگو اوسا علم تا ياد خوابم بيفتم
چتد روز گزشت و تا يه روز يه پارچه گرون قيمت براش اوردن تا با اون يه قبا بدوزه
خياطه همين كه چشكش به اون پارچه افتاد دلش نيومد از ائن پارچه بگزه و قيچي رو اورد تا يه تيكه از اون رو براي خودش برداره
شاگردش جلو اومد و گفت:اوسا علم اوسا علم
خياطه كه نميتونست از اون پارچه نفيس دل بكنه گفت:درد و ورم اين كه نبود سر علم


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






برچسب‌ها: اوسا علم, , , , درد ورم اين كه نبود سر علم, ضرب المثل ها و داستان آنها, سرچشمه ضرب المثل ها, سرچشمه کنایه ها,
 نوشته ای از :  ‌‌‌امیر محمدی